نتایج جستجو برای عبارت :

یکی که بفهمه خیلی خوبه

چقدر خوبه یکی باشه که بتونی همه حرفاتو باهاش بزنی
البته لزوما نباید یه شخص خاص باشه که همه حرفاتو باهمون بزنی
میتونی تو مسئله های کاری با یکی حرف بزنی
تو مسائل خانوادگی با یکی دیگه
ولی بتونی تمام حرفای کاریتو مثلا باهاش بزنی
و بودن این فرد
یعنی وقتی یچیزی رو بهش میگی لزوما بعدش مجبور نباشی همه چیز رو بهش توضیح بدی  یا دلیل و مدرک بیاری
یعنی یکی که وقتی یچیزی میگی تاییدش میکنه و میفهمه و ادامه میده حرفت رو
چقدر خوبه که با تو رفیقم:) 
چقدر خوبه صاحب کللل دنیاااا عاشق منه :)
چقدر خوبه که همه چیز این دنیا برای رسیدن من به بهترین ها خلق شده:)
چقدر خوبه همه اتفاقات دنیا طوری رقم میخورند که قوی بشم برای اهداف و آرژوهام:))
چقدر  خوبه ادمای اطرافم مهربونن و دوستم دارن:)
چقدر خوبه که قدرت بخشیدن و گذشت کردن رو دارم:)
چقدر خوبه که تورو دارم ،تویی که همیشه بهترین ها رو برای من میخوای:) 
 
خدایا شکرت برای همههه چیززززاییییی که درکشون میکنم و درکشون نمیکنم:))
‏گاهی آدم به یه سراغ گرفتن ساده ست که زنده اس، اینکه بفهمه واسه یکی مهمه، اینکه بفهمه بود و نبودش واسه یکی فرق داره، اینکه بدونه بین اینهمه آدم جور و واجور لااقل تو دل یکی جا داره، سراغ بگیرین از آدمایی که دوسشون دارین نزارین از درون بمیرن.چه حرف جالبی!!! نذاریم از درون بمیرن...!
میدونی قدیما آدم ها اگه رازی داشتند که نمیخواستن کسی اونو بفهمه،چیکار میکردن؟از یه کوه بالا میرفتن،یه درخت پیدا میکردن،سوراخی توی اون درخت درست میکردن و رازشون رو داخل اون سوراخ نجوا میکردن.بعد با گِل،اون سوراخ رو می پوشوندن؛
این طوری دیگه هیچکس نمیتونست راز اونها را بفهمه...
زمانی،من عاشق زنی شدم.بعد از مدتی،اون رفت.من به 《2046》رفتم.فکر میکردم ممکنه اون،اونجا منتظرم باشه اما اونجا نبود.همیشه با خودم فکر میکنم که اونم منو دوست داشت یا نه؟
گاهی حرفهایی هست که توی دل آدم سنگینی میکنه و دلت میخواد با یکی در میون بذاری که دلت آروم تر بشه. خودت آروم تر بشی. و هر گوشی پیدا نمیشه برای شنیدن اونا و هر چشمی برای خوندنش. چه خوبه که آدم حرف بزنه. تا آروم تر بشه. تا سبک تر بشه.  چه خوبه که میشه نوشت.
چقدر خوبه که خوشحالم و حالم خوبه :)
چقدر خوبه که کنارت فوق العاده میگذره :)
چقدر خوبه که اینقدر دوستم داری :)
چقدر خوبه که مواظبمی :)
خدا، خدا، خدا، دلم میخواد با تموم کلمه های دنیا صدات بزنم، من با تو زندگی میکنم، تو جز جز وجودم نقش بستی،من احساست میکنم، من میبینمت، خدای مهربونم، ممنونم، ممنونم، ممنونم بخاطر همه چیز :) مرسی که هر دقیقه نبات رو امتحان میکنی، مرسی که به نبات یاد دادی برای همه آدما آرزوی سلامتی و خوشبختی کنه، مرسی که قلبمو بزرگ و م
بیخیال بودن خوبه ولی دیگ ن تا این حد ..‌. 
خوب نیس ادم گوسفند باشه البته بلانسبت گوسفندا  هه 
وقتی میبینم یسری ادما هستن ک براشون هیچ اهمیتی نداره ک چه بلایی دارن سرشون میارن اینکه میبینن دارن ناعدالتی میشه ولی هیچی نمیگن تمام وجودمو پر میکنه از حس تاسف
حالم بد میشه وقتی میبینم بین یه مشت احمق دارم زتدگی میکنم 
شاید بشه ادمی ک نااگاهه رو اگاهش کرد بهش فهموند زندگی ینی چی ولی ادمی ک نمیخاد بفهمه نه 
بخدا حیف هوا ک یسریا حرومش میکنن حیففف
دیروز خانمی زنگ زد دفتر و گفت با رییس کار داره ، رییس مثل همیشه نبود 
بهش گفتم ایشون تشریف ندارن و خانمه گفت بهشون بگین کریمی زنگ زد و گفت با این شرایط من نمی تونم کار کنم براتون 
گفتم برا چه کاری صحبت کرده بودید؟ 
شغل من !!
خیلی ناراحتم، به پولش احتیاج داشتم و دارم .کاش من یه سال دیگه هم اینجا کار کنم 
کارش خوبه، ساعت کاریش خوبه، جاش خوبه، حقوقش خوبه ... چرا آخه؟!!!!!!!!!!!!
بیشتر کار کنم؟ یه کم کندم این رو قبول دارم ولی این که بره پی نیروی جدید رو قبو
تلاش کردن رو دوست دارم 
حس خوبی رو به من القا میکنه‌ حس لذت،حس عزت نفس ، مفید بودن و کلی احساس خوب دیگه
تو این مدت یاد گرفتم حتی اگه کسی خودشو نشناخته باشه با یکم تلاش تو اون راهی که داره پیش میره میتونه بفهمه چه چیزی تو زندگیش میخواد
یعنی اینکه اگه یکم فکر کنه میتونه بفهمه تا الان به کجا رسیده تو زندگیش اگه روشش مناسبه پیش بره اگه از عملکردش راضی نیست هر چه سریعتر میتونه تغییرش بده
وقتی از شدت خستگی جنگیدن برا هدفات نمیتونی قبل از خواب حتی فک
حال و هواتو دوست دارمحال و هوای شب توی کویر رو داره وقتی گرم صحبتم
حال و هواتو دوست دارم
حال و هوای بعد از ظهرای پاییزی بعد از مدرسه رو داره
حال و هواتو دوست دارم
مثل ساعتای چهار بهاره که توی چمن زار نشسته باشم پیش رفیقام
حال و هواتو ذوست دارم
مثل نگاه کردن به دختر با تموم دوست داشتنشه
حال و هواتو دوست دارم 
اگه قراره بعدش شباش شب پاییز بشه و روزاش بی فروغ مثل زمستونحال و هواتو دوست دارم
اگه قراره بعدش هزار بار تیکه تیکه شم و دوباره بی میل به زن
متن آهنگ خوبه همه چی بهزاد لیتو
گاهی اوقات تنگ میشه دلمتا زندگیم دوباره باهات رنگ میشه یه کمبی تو‌ سخت میشه برمتو‌و این شهر هر شب با سرگیجه ولمتو بودی میگفتی همه چی خوبهپس بگو دعواها سرِ چی بوده؟نمیخواد باشه با منِ دیوونهتا بازی خوبه میره بده میمونهآره بیخی بزن به چاک
ادامه مطلب
دیگه چجوری بهش بفهمونم دوسش دارم؟چرا هی ی بهونه ای برای دلخوری پیدا میشههه؟چرا امروز انقدر روز ***بود قلبم داره میترکه از درد...از اینکه ناخواسته زخم میزنه به قلبم...چقدر بهش بفهمونم؟تا کجا زار بزنم تا بفهمه هیچکس تو زندگیم مثل اون نیست؟چقدر زار بزنم تا بفهمه به خاطر اون بود اون سرم لعنتی رو نکندم...پست اولم تو این وبلاگ رو برید ببینید...اون روز  رو تخت ک بودم...وقتی پرستاره بهم گفت دستتو تکون نده فقط به این فکر کردم انقدر تکون بدم تمام رگام پاره
دوباره باهم از درهای مختلف صحبت کردیم ،
اونم دو بار در فواصل زمانی مختلف ولی تو یه روز !
اقا من میکی رو دوست دارمش ولی واقعا باورنکردنیه که نمیتونم عین یه آدم عادی باهاش برخوردکنم، میدونی می ترسم! از اینکه بفهمه و حالا یه آدم مغرور بشه... اضلا می ترسم از اینکه واکنش نشون نده ، یا بده و من جوابی براش نداشته باشم.
وقت زیاد هست برای دلبری کردن؟ اصلا دلبری کردن؟ اصلا اون عاشق یکی دیگه نیست؟
چمیدونم!
یه سری به توییت هاش ریپ زدم ، ولی جوابم رو نداد... خب
بابام: محدثه حالش خوبه؟
خواهرم: آره، امروز باهاش حرف زدم. خوبه.. چرا؟ چی شده؟
بابام: نه،حال روحیش.. منظورم اینه که از خوابگاه اومده بیرون، خونه داره، دیگه خوبه؟ اذیت نمیشه؟
خواهرم: آره بابا، خیلی خوبه.. خیالتون راحت.
 
من: کاشکی انقد باهات صمیمی بودم که میتونستم بگم دمت گرم که انقد هوامو داری و با اینکه من هیچی نمیگم، خودت همه چی رو میدونی..
اوضاع کوچ خوبه و من دارم بهترین حالتهای اینروزا رو تجربه میکنم، بدون فکر و خیال الکی و بدون دلیل، واقعا فاصله گرفتن از فضای مجازی و برنامهای چتی مختلف حال ادمو خوب میکنه، منکه حسابی راضی ام و دارم با جون و دل باشگاه و کلاس زبانمو میرم و وقتمو صرف درسم میکنم، جایی که واقعا باید، وقت میذارم و زندگیمو میگذرونم، از خودم و تصمیماتم راضی ام خیلی خوبه که حسم خوبه:-)
اوضاع کوچ خوبه و من دارم بهترین حالتهای اینروزا رو تجربه میکنم، بدون فکر و خیال الکی و بدون دلیل، واقعا فاصله گرفتن از فضای مجازی و برنامهای چتی مختلف حال ادمو خوب میکنه، منکه حسابی راضی ام و دارم با جون و دل باشگاه و کلاس زبانمو میرم و وقتمو صرف درسم میکنم، جایی که واقعا باید، وقت میذارم و زندگیمو میگذرونم، از خودم و تصمیماتم راضی ام خیلی خوبه که حسم خوبه:-)
با دلی که نمیدونم برای چندمین بار هری ریخته و هنوز آدم نشده
دلم میخواد بشینم با این آهنگی که بچه ها گذاشتن و صداش از حیاط میاد که باید تو رو پیدا کنم هر روز تنها تر نشی... گریه کنمولی فعلا بباید غلاف کنم و واسه میان ترم باکتری و پرسش انگل و قارچ و باکتری عملی و ارائه زبان این هفته م بخونم
 
میدونین چه سخته در حالی که تمام عضلاتت سست شده و تمام بدنت واسه روحت سنگینی می کنه مجبور باشی ** خنده بزنی و با هم اتاقی عوضیت خاله ی تی ام بکس رو گوش کنی؟
 
که ن
چند ماهی هست که از محیط وبلاگ دور بودم.. ولی خب.. بازم برگشتم..
حالا چی میخواستم بنویسم..
یه نکته کوچیک و جالب..
این خوبه که با اینکه نمیتونیم از خیلی ها خبر داشته باشیم ولی میتونیم تو پروفایلشون ببینیم خورده Last seen recently...
و این نشون میده هنوز هستن و میان و میرن..
 
سلام
من برگشتم
آقا من گاوم زاییده توی پایان نامه (اونم چند قلو)
الان که با شما صحبت می کنم
انگار تازه میخوام شروع کنم :)
خوبه نه؟!
ولی در کنارش کارای دیگه میکنم که نتیجه هم میگیرم
مثلا پارسال تابستون یه کتاب تخصصی واسه آزمون های استخدامی نوشتم که بالاخره چاپ شد:)
چندتای کتاب ویرایش کردم
و جدیدا هم رفتم تو کار گل و گیاه :)
ولی همه اینا به دور از چشم استادمه بفهمه اخراجم میکنه
عنوان و نیگاه :))
نمونه کار:
 
نقش های زندگی آنقدر متفاوتند آن هم در لحظه که گاهی گم می شوی در تغییرشاناما خوبیش اینه که موقت هستنهمه موقت ها هم بد نیستنمثلا درد موقتش خوبهغم و غصه موقتش خوبهدلخوشی هم حتی موقتش خوبهدلتنگی موقتش خوبهولی دلتنگی مگر موقتی می شه؟! دلتنگی انگار همیشگیه، مثل یک زخم کهنه؛ گاهی درد میکنه گاهی ساکت می شه گاهی سرباز می کنه  گاهی ... مثل همون آتش زیر خاکستر.... تظاهر کردن هم همیشه بد نیستمثل تظاهر به خوشحالیتظاهر به آرامشتظاهر به همه چی آرومهتظاهر ب
ساعت نه صب رسیدم و جریان فرفره وار خوشبختی و خوشبختی و خوشبختی و فقط مرور کردم و از ته دلم نفس عمیق کشیدم
چقد خوبه که خدا میزاره بعضیا بیان تو زندگیش،تا بفهمه در عین بدبختی چقد خوشبخته،درعین اشک تو چشم چقد شاده،در عین دل شکستگی چقد پر از عشقه و من هزارتا دنیا خوشبخت و شاد و پر از عشقم تا هستی:)
چهارشنبه پنجشنبه و جمعه ای که گذشت فوق العاده ترین روزهای عمرم بود...
روز تولدم جمعه:)
و امروز که روز دانشجو بود،به شخصه استوری نذاشتم و از شنیدن تبریکا د
دانلود آهنگ جدید هر چی آرزوی خوبه مال تو -احسان خواجه امیری به همراه پخش آنلاین و متن آهنگ و کد آهنگ و دانلود لینک مستقیم
Download New Music Ehsan Khajeh Amiri Har Chi Arezoo KHoobeh Mal Too

متن هرچی آرزوی خوبه مال تو
هرچی آرزوی خوبه مال تو هرچی که خاطره داری مال من اون روزای عاشقونه مال تو این شبهای بیقراری مال من منم و حسرت با تو ما شدن تویی و ... متن آهنگ غریبانه.
دانلود آهنگ محمد اصفهانی هرچی آرزوی خوبه مال تو
انلود آهنگ هرچی آرزوی خوبه مال تو از محمد اصفهانی با کیفیت 320 و
+ نگا پارسال چقد بد بود امسال چقد خوبه نه؟ دیگه کنکور نداری
- ن بابا. خیلی هم اینجوری نیست، پارسال حداقل ذوق داشتم
+ ینی چی؟
- پارسال فک میکردم دکتر شدن خیلی خوبه اما الان میفهمم اونقدرام خوب نیس

#آناتومی زیبا
# پاس خواهم شد یا نه؟ مسئله اینست
بابا میگه دارم به این فکر میکنم تو تعطیلات بتونی کل آیین دادرسی کیفری رو حفظ کنیو بذاری کنار!
میگم بابااااا به خدا خستم...
الان عروسیه تو دلم که تعطیل شده دو روز ریخت این کتابا رو نمیبینم...
میگه برات متاسفم!
....
حالا خوبه من دیروز داشتم تو تب میسوختما....یه امروز حالم خوبه این صحبتا شروع شده...
هرکی این پستو خوند یه قول بهم بده اینجا یا تو یه دفتر شروع کنید
یه لیست بنویسید که هر سطرش با این کلمه شروع شه:
چقدرخوبه که...
چقدر خوبه که میتونم هنوز بخندم وبخندونم:D 
چقدر خوبه که خانوادم رو دارم
چقدر خوبه که کلی دوست باحالو دوست داشتنی دارم;) 
چقدر خوبه که کودک درونم هنوز شیطونی میکنه:P 
چقدر خوبه به آینده امیدوارم:) 
چقدر خوبه که....
شما بگید؟
بیاید قدر خوبیاوداشته های زندگمونو بدونیم:) 
قطعا غم ودغدغه وجود داره ولی تمرکز روی نکات مثبت وداشته
چرا تو زندگی ما از این آدمایی که براشون مهم باشه دردمون چیه وجود نداره؟ یکی که دلگیر بودنمون رو بفهمه، و بین همه ی مشکلاتش وقت برامون داشته باشه که مرحمی به زخم دلمون باشه! چرا همه نمکن روی زخم های قلب مون؟؟
اینقد بی کسی رو آدم کجا ببره؟؟
مامان رفته بود بیرون.لامپا خاموش بود. 
فائزه گفت: یه آهنگی بذار که هم دختر بخونه توش هم پسر.
رفتم روی پلی‌لیست ریوردیل. قسمت شونزده فصل سه. Big fun رو پلی کردم و چهار دقیقه دور خونه چرخیدیم و چرخیدیم و چرخیدیم، اون قدر که دیگه داشتیم می‌پختیم و دور تند کولر هم جواب نمی‌داد.
آره، آتش‌بس خوبه، آشتی باشیم خوبه، زبون‌درازی نکنه خوبه. 
خوبه که مامان نباشه و یک ساعت و نیم بچرخیم و لامپا خاموش باشه و فکر کنیم که خوشحالیم، حتی با این که دستش زخمی شده و
خیلی خوب پیش رفتم. شمردم دیدم حدوووداً 53 کیس دیگه اونم فقط در کتاب گریم باقی مونده و تا بحال 67 کیس (باز هم فقط کتاب گریم) رو نوشته ام.
زندگی هم بد نیست... همه چیز داره کم کم خوب پیش میره. نمیدونم خیلی چیزها رو میتونم اینجا بنویسم یا نه. ولی اوضاع خوبه. خدا رو شکر میکنم.
 
با اینکه فیلمش علمی تخیلی بود ولی دوسش داشتم. داستان در مورد بیگانه‌هاییه که وارد زمین شدن و حالا یه باستان‌شناس ( یا همچین چیزی) مامور میشه باهاشون ارتباط برقرار کنه و زبونشونو بفهمه. 
 
با دونستن آینده هم میشه از زندگی لذت برد. و میشه همون اشتباهات رو تکرار کرد و پذیرفت. چون شاید توی این دنیا مرز خوب و بد و درست و غلط اونقدرها از هم تفکیک شده نباشن. به نظر من این پیامی بود که همراه خودش داشت. 
 
به طور کلی در مورد فیلم‌هایی که‌ توشون یه بیگ
به خواهرم میگم یه چیز خوش‌حال کننده بگو میگه فردا عروسیه. چند ساعت پیش داداشم زنگ زد گفت بهار کجایین؟ گفتم کیلومتر ۳۲۷ رشت. گفت نه اسکل یکم دقیق تر! گفتم خب کیلومتر ۳۵ آمل. رسیدیم بالاخره. دوست دارم این مهمونیارو. نه غذاشو نه تجملات و نه دستپخت و نه هر چیز دیگه‌ای. از جون و دل بودنشو دوست دارم. یه وقت هست یکی ده مدل غذا میذاره جلوت ولی توانش ۳۰ مدل بوده، یه وقتم هست یکی فقط نون پنیر آورده ها، ولی میچسبه به جون آدم. قضیه‌ی این مهمونی‌ها هم همینه.
تو این پست میخواییم بهترین سایت های نقد بررسی را با هم بررسی و معرفی کنیم.
سایت بهترین:
سایت بهترین یکی از سایت های مطرح در زمینه نقد و بررسی انواع کالای تجاری است و برای شما
بهترین کالاهای موجود را پیشنهاد میدهد و با بررسی دقیق مناسب ترین انتخاب را خواهید داشت
در ادام به معرفی سایت دیگر میپردازیم
سایت کدوم خوبه:
سایت کدوم خوبه نیز یکی دیگر از سایت های نقد و بررسی در زمینه کالا است و به شما نشان میدهند که کدام کالا خوبه و باید خریداری کنید سا
وردی، جادویی جنبلی جهت خوب شدن حال هوا، اگه سراغ دارید خریداریم :|
یعنی بابای ما رو درآوردم.
قشنگ هی از طبقه‌ی دوم به حیاط، نیم ساعت فوقش کاشتن بذر و این چیزا، بارون، دوان داون همه‌ی وسایل رو جمع کردن و دویدن به طبقه‌ی دوم.
نیم ساعت بعد هوا خوبه
و دوباره همه‌ی اون سطر مذکور تکرار می‌شه
نیم ساعت بعد هوا خوبه
و دوباره...
خدایا، به این بنده‌ی بدبختت رحم کن :((
اون روزی که بدن من بفهمه پنج صبح وقت بیدار شدنه نه خوابیدن اون روز عید منه. مث این زن حامله ها که ویار میکنن ۴ صبح پا شدم رفتم تو آشپزخونه خوراکی مد نظر را می بلعم :| کسایی که فیزیک سنجشو منفی میزنن بعدش میرن رگ خودشونو می زنن تو میری کیک میخوری؟ :| بخواب زن بخواب :|
جای تو گوشه ی دل منه از تو دوره دست همه هرچی یادمه♪ ♥‿♥ ♪با چشات میریزی شهرو بهم تو کاری کردی با دلم انقد عاشقم♪ ♥‿♥ ♪تو منو دیوونه کردی شیرین تر از عشق چه دردی کارته دیوونه کردن که همه دورت بگردن♪ ♥‿♥ ♪با چشات زل بزن توی چشام دیوونه شو برام با تو خوبه حال و هووام♪ ♥‿♥ ♪دیوونتم میدونی خودتم من که عاشقتم مث پروانه دورتم♪ ♥‿♥ ♪با چشات زل بزن توی چشام دیوونه شو برام با تو خوبه حال و هووام♪ ♥‿♥ ♪دیوونتم میدونی خودتم من که عاشقتم مث
​​​​​​     
وقتی مشکی مد باشه،خوبه . . .
وقتی رنگ مانتو و شلوار باشه، خوبه...
وقتی رنگ عشقه، خوبه . . .
وقتی رنگ کت و شلوار باشه؛خوبه . . .
وقتی رنگ لباس مهمونی باشه،خوبه ...
اما . . .
وقتی رنگ چادر من مشکی شد . . .
بد شد!اخ شد! . . .
افسردگی میاره . . .
اون موقع . . .
بعضی آدم ها . . .
دنبال حدیث و روایت میگردن . . .
که بگن مشکی مکروهه.
 
 
 
 
                                      
 
 
 
اما فائقه... 
فائقه ششمه... هر وقت بگه خانم شما خیلی شبیه خانم مهدوی هستین، میفهمم تو ذهنش یه معلم خوبم... 
امروز که رفتم سر کلاس نه رنگ و روش خوب بود نه چشماش...
اولش گفت جسمیه، خوبم خانم ولی نبود... معلوم بود... 
یکم که گذشت، رفت بیرون و برگشت، دوباره که پرسیدم خوبی؟ گفت خانم بعدا باهتون حرف میزنم و من منتظر شدم بشینم پای حرف‌هاش...
.
دستمو انداختم دور گردنش، باهم راه رفتیم و حرف زد...
میدونی من هیچی نداشتم بگم... اصلا غمم شد از حرفش... فقط گوش دادم به ح
یه حال خوبی دارم. 
هنوز تیم‌مون تکمیل نشده، هنوز درگیر مصاحبه‌های خسته‌کننده و وقت‌گیریم و کلی هنوزهای دیگه. ولی حال‌مون خوبه. می‌دونم باید چی کار کنم، شرکت آرومه، هوا خوبه، اتاقم نورگیره، یه هم‌اتاقی خوب دارم، صدای آب میاد، گلام سبز و خوشحالن و یه شنبه‌ی قشنگ رو شروع کردیم. خیلی قشنگ..
#کارنوشت
خانم "هاجر سجاد " یه لایو گذاشتن داخل صفحه شون با عنوان "تاثیر افکار ما بر رفتار ما " فکر کنم دیدنش مفید باشه :)
 
؟ قالب خوبه؟ یا روشن بشه(همون قبلی)؟
حالتون خوبه؟ چقدر آروم و کم حرف شدید؛ نگرانتونم :(  ان شاءالله در دنیای واقعی فعال و شاداب باشید :)
چون خودم نمی نویسم حس کردم روا نیست چیزی بگم تا  این لحظه :)
 
 
*پست موقت
با خوندن نوشته یکی مونده به آخر لافکادیو داشتم به پیش‌شرط‌های خودم برای ازدواج فکر می‌کردم که از جمله مهم‌تریناش بچه‌دار نشدن و مهریه به اندازه وسع و عروسی نگرفتن و استفاده از پولش برای امور خیرتر بود. دیدم من اگه ایدز داشتم راحت‌تر می‌تونستم ازدواج کنم تا با این پیش‌شرط‌ها. خلاصه هیچی دیگه نشستم دارم ماستم رو با بربری می‌خورم و تقوای الهیم رو پیشه می‌کنم... [تعداد دنبال‌کنندگان دختر را می‌شمرد]
پاورقی۱: اگه توی مسیر بین مترو مصلی تا
شعر بهداشت
برای ما بچه ها
یه دوست خوبه بهداشت
باید که دوست خوب و
توی خونه نگه داشت
مسواک و حوله باید
چرا باشه همیشه؟
هرکس اینو بدونه
هرگز مریض نمیشه
قبل از غذا می شوریم
دست و با آب و صابون
تا میکروبا نباشن
کنار سفره مهمون
برای ما بچه ها
یه دوست خوبه بهداشت
دوستی که رو لبامون
گلای خنده می کاشت
یکی امروز گفت باز خوبه تو این شرایط، کنکوری نیستم.
عمیقا به فکر فرو رفتم؛ فکر اینکه چطور میشه بدون درد و خونریزی مرد :|
+ انگیزه امروزمو میدونید چی ساخت؟ آهنگ «من ادامه میدم» یاس. آقا چقد این بشر خوبه.
+ دیگه هیچی پیدا نمیکنم که ضد عفونیش کنم :))) موهام مونده فقط که خب اگه الکل بزنم منطقاً به لقاءالله می پیونده. اگه نمی پیونده بگین بزنم.
+ راستش امروز فهمیدم که چقد خوشبختم! جدی میگم‌.
هیچوقت از خاطره هایی ک خودتون قبلا با کسی داشتین با کس دیگ خاطره نسازین واسه کسی رویا نسازین چون وقتی بفهمه اولین نفری نبوده ک اینارو باهاش تجربه کردین و تو ذهن شما این خاطره با کس دیگ شکل گرفته بدجور از درون میشکنه 
خیلی بد 
دانلود اهنگ خوبه اخرش بهت رسیدم تورو به دنیا نمیدم بهنام بانی
دانلود کامل خوبه اخرش بهت رسیدم تورو به دنیا نمیدم
دانلود اهنگ جدید بهنام بانی در وبلاگ یک موزیک به نام خوبه اخرش بهت رسیدم تورو به دنیا نمیدم بصورت کامل و با لینک مستقیم 
متن اهنگ بهنام بانی
ادامه مطلب
ترجیح می دهم ببینم که امروز زیاد رنج میکشی تا این که مابقی زندگی ات همیشه کمی رنج بکشی.بعضی موقع ها وقتی میگم "حالم خوبه." دلم یکی رو میخواد که بهم نگاه کنه و بگه "می دونم که نیستی."چرا وقتی مثل خودتون باهاتون برخورد میکنن، بهتون برمیخوره؟!از خودتون بدتون میاد؟!در اسیب زدن پیش دستی میکردم تا بعد ها به خاطر اسیب های احتمالی که از ادم ها خواهم دید خودم را سرزنش نکنم. |اطاق خودکشی|
امتحانا وحشتناک سنگین شدن 
یه مغز خسته یه روح خسته تر صبح به زور از تخت پایین میارم کتاب و جزوه ها رو باز میکنم جلوش میگم فکرنکن فقط درس بخون!!
به هیچ چرایی دنیا فکر نمی کنم خودمو غرق میکنم میون اون همه عضله و رگ عروق و اعصاب
به اخرین روزهای امتحانم نزدیک میشم کلی مبحث دارم که هنوز نبستم امروز میشه گفت طلایی ترین روز من هست برای تموم کردن مباحث 
ولی
دیشب یه خواب  دیدم، خواب تو... 
حداقل تو خوابم ادم خوبه قصه باش!! 
یه خواب میتونه کل روزت رو به افت
اگه بخوام بگم حس و حالم خوبه دروغ گفتمحتی حال و هوای ماه رمضان هم منو نگرفتهیه جور حس سردی و بی خیالی نسبت به همه چیز پیدا کردم جاه طلبی ای تو خودم نمیبینمبه اینها اضافه کنید کابوس هایی که میبینمهمه اینها نشون میده حالم خوب نیست و نمیدونم چرانمیدونم دارم از کجا میخورم
به مردی که زبان سکوت زن رو بفهمه ، باید گفت خداقوت!
 
اما این سکوتت رنج آورترین حرفهاست.  میدونم آزرده و دلگیری..   
الهی حال دلت همونی بشه که میخوای بشه..   آرزومه عمیقن بخندی و شاد باشی ودلت حس تازگی و زندگی رو داشته باشه..  عین اون بهاری که دوست داری باشی..      " اینروزهای من کم از حال تو نداره"   
دوران دبیرستان یه رفیق داشتم که همه مسخره‌ش میکردن.نه قیافه‌ش بد بود، نه لباس پوشیدنش، نه درسش... مسخره‌ش میکردن چون با خودش حرف می‌زد! سر کلاس از خودش می‌پرسید امروز امتحان شیمی داریم؟ خودش جواب می‌داد آره... زنگ تفریح از خودش می‌پرسید نوشابه می‌خوری؟ خودش می‌گفت آره... بعد از امتحان از خودش می‌پرسید چند تا غلط نوشتی؟ خودش جواب می‌داد یکی... وقتی با کسی حرف می‌زد مثل همه بود ولی امان از وقتی که تنها می‌شد. شروع می‌کرد حرف زدن با خودش... ب
تبدیل به آدم کمتر در مسیر رشد شخصی تلاش کنی شده ام. بعد از کار بی حوصله ام و نمی تونم اونجور که می خواستم جلو برم. فکر میکنم از یه لحاظ هایی خسته ام، دیرم، پیرم!! خانواده خوبه، دوستا خوبن، کار و حقوق و محیط کار خوبه، وضعیت جسمی هم شکر... ولی دلم بهونه میگیره، دوست داره عاشق بشه، دوست داره مورد عشق واقع بشه ...ولی نیست، آدمش نیست، آدمش بودن مسئله هست، مسئله ش نیست !!  
از قدیم گفتن اعتدال را در زندگیت حفط کن 
حرف قشنگیه بخصوص در شرایط فعلی که اخبار متفاوتی در مورد کرونا می شنویم. 
یک دکتر می گه ویتامین ث برای بالا بردن مقاومت در برابر ویروس خوبه
دیگری می اید می گوید ویتامین بی خوبه و  ویتامین ث خوب نیست.
در اینجا فقط یک کاره که به نظرم منطقی می رسه حفظ اعتدال 
عزیزم!
خوبه که نیستی!
من هنوز قوی نیستم، نه فقط از لحاظ مالی و کاری. من اونقدر قوی نیستم که بتونم گیرایی چشم‌هات رو تحمل کنم، اگه این روزها پیدات بشه و توو چشم‌هام زل بزنی ممکنه قلبم از جاش کنده بشه!
مظاهر.نوشت: عزیزم! من این‌ها رو برای تو می‌نویسم، برای تویی که هنوز وارد زندگیم نشدی، ولی یه روز میای و تنهایی‌هام تموم می‌شه.
 
#متن_روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_طاهری
«زمزمه امام زمان»
آرامش حقیقی چشم انتظارهاصبری بده به سینه ما بی قرار ها
این جمعه هم نیامدی آقا سر قرارپایان نمی‌دهی به قرار و مدار ها
این امتحان ماست که با سختی فراقسنجیده می‌شود تمام عیار ها
ما دل شکسته ایم و... (این که خوبه دل شکستگی در خونه خدا خیلی خوبه ولی بعدش خوب نیست...)
ما دل شکسته ایم و دلت را شکسته ایمشرمنده ایم...شرمنده ایم از غم این انکسار ها
ادامه مطلب
وضعم خوبه ،نه از این جهت که خیلی درس خونده باشم نه ،وضعم خوبه چون روحیه و انگیزه و برنامه عالی دارم ،برناممو خودم نوشتم و میدونم جواب میده ،چند روزیه که شروع کردم به درس خوندن ،یک کانال هم دارم که گزارش کارم را انجا میذارم چنین پیج هایی توی اینستاگرام خیلی رایجه اما اینستاگرام بشدت وقتگیره اما کانال میتونه ایده خوبی باشه 
https://t.me/sabakonkuri
آدمها با خودشون و زندگی هاشون چکار می کنند؟ من با زندگیم چکار کنم؟ سخت ترین کار تو دنیا روبرو شدن آدم با خودش، با زندگیشه، با چیزهایی که درست کرده و وای به اون روزی که بفهمه هیچ چیزی درست نکرده فقط خودش و خودش و یه هیچ کامل اطرافش درست کرده.
Saman Jalili
Binazir
#SamanJalili
ساده میپوشه ساده میگرده
با همین کاراش عاشقم کرده
خوبه اخلاقش برنمیگرده
با همین چیزاش عاشقم کرده
شدی مال من 
تو هستی ایده آل من 
با تو عجیبه حال من 
خوش اومدی به قلبم
تو به تنهایی 
واسه خودت یه دنیایی 
چقد خوبه که اینجایی 
خوش اومدی به قلبم
شدی مال من 
تو هستی ایده آل من 
با تو عجیبه حال من 
خوش اومدی به قلبم
تو به تنهایی 
واسه خودت یه دنیایی 
چقد خوبه که اینجایی 
خوش اومدی به قلبم
پرسه تو این شهر میچسبه با اون 
عاشق کافه ست
خب من همچنان در حال خوندن هستم صفحه ی ۴۴۱. دیگه گفتم یه استراحتی به مغز بیچارم بدم. احتمالا تا صبح بیدارم. نه عین دیشبا امشب واقعا بیدار میمونم. چقدر خوبه این روزا حالم اینقدر خوبه اختیار خودمو دارم بزور خوابم نمیبره میتونم بیدار بشم چی بود قبلا همش خواب بودم نمیتونستم بیدارشم. چقدر خوبه داروها اثر دارن و من حالم بهتره. پارسال قبل از دکتر رفتنم خیلی حالم بد بود. خیلی اصلا الان که فکر میکنم باورم نمیشه اون روزارو پشت سر گذاشتمو الان اینجام کاش
می دونی چیه! ما بد وقتی به دنیا اومدیم! درست زمانی به دنیا اومدیم که شعر بزرگان خودشو پیدا کرده، موسیقی ساز بزرگان این قلمرو هنری رو شنیده و نویسندگی قلم نویسنده های بزرگ رو به خودش دیده. نه فقط شعر و موسیقی و نویسندگی، که اصلا کل هنر؛ یعنی نقاشی و خطاطی و منبّت و فیلمسازی و معماری و هرچی که توی این اقلیم بِگُنجه!پس باید معمولی باشیم. معمولی بودن به منزله ی زندگی نکردن و تلاش نکردن نیست، بلکه مفهومِ غاییِ پذیرشِ "خود" رو می رسونه.این که باشیم، ه
خیلی خوبه که این زندگی همیشه حرف جدید برا گفتن داره ، خوبه که میتونه تغییرت بده، یادت بندازه همه مث هم نیستن و میشه باهمین تفاوتا همویگرو خیلی خوب درک کرد خیلی خوب.
چیزایه زیادی از این سه شب مداوم حرف زدن با یه هم اتاقیه خوب دستگیرم شده
چیزایی که باعث شدن تاثیر مهم کلمات رو دوباره و واقعی تر لمس کنم
که این کلماتی که فل بداهه از ذهن و زبان تو میگذرن چه تاثیر زیادی میتونه تو  طرف مقابل و اطرافیانت بزاره ،این مسئولیت توعه که بدونی چه کلماتی و چه ن
اقا سلام 
این روزا خوبه
ینی نه که اتفاق بدی نیوفتاده
همین خوبه دیگه
راستییی باخدا آشتی کردم نماز میخونم
پاییز و هواش یاد دوسال پیش میندازه منوهمه چیزو یادمه خاطرات و حس هام گریه هام موسیقی ای ک گوش میدادم آرزوهایی ک داشتم
 
واو لعنت به کنکور
هنوزم حس میکنم خرابیی که تو من به وجود اورد...
خوشحالم ک بیشتراز دوسال باهاش درگیر نبودم
بگذریم
اوضاع احوال دانشگاه ب نظر خوب میاد
امروز یکی بهم گل داد  
خل شدم رفت
امیدوارم حالم هرروز بهترباشه و تمرکزم
نمیدونم چقدر زمان ببره تا به شرایط جدید عادت کنم فقط میدونم الان خیلی حالم گرفته ست بابت اتاق جدید. هم اتاقیم خوبه . اتاق خوبه. همه چیز اوکیه اما خیلی ساکته:) دلم واسه کرم ریختنای قبل خوابمون تنگ شده. واسه اینکه ساعت ١٢ تصمیم بگیریم به خواب و  تا یک دو نصفه شب رو همون تختامون هی با هم حرف بزنیم و بخندیم. اونقدری که مدام بیان اعتراض کنن که اتاق ٢٩ چرا انقدر شلوغه؟:)) دعوا؟ اره زیاد داشتیم. اما عوضش من برا اولین بار تو زندگیم یکم داشتم طعم شیطنت رو
چقدر نوشتن طولانی سخت شده. بدون اینکه عکس مکش مرگ مایی اون بالا باشه یا نگران حرف و نظر دویست نفر از همکلاسیات باشی یا از این بترسی که یکی ریتوییت کنه فحشت بده و باندش بریزن سرت. چقدر سخته که طولانی تمرکز کنی و بنویسی و صدتا هم لایک پای پستت گالن گالن دوپامین ترشح نکنه توی مغزت. چقد سخت شده که حرف دلتو برای دل خودت بزنی دیگه، نه برای حس خوب دیده شدن و لایک و شوآف و اظهار فضل!
چقد خوبه از گفتن رویاهات نترسی چون کسی نمیشناسدت و هزارتا چشم روی کلمه
بعضی موقع ها رفتاراش عجیب اذیتم میکنه ، 
ولی من یاد گرفتم جدیدا هیچی نمی گم بهش ، صبر ایوب...!
برای یک بار هم‌که شده میخوام‌تو زندگیم برم‌ بدم خیاطی برام‌مانتو بدوزه ، مامان اذیت میکنه ، خیلی ،،،
میگه برو بده مانتو بخر،  بدم نمیگه ها، اما اون جیزی که من‌میخوام تو بازار نیست و دوست دارم‌اینو بفهمه...
ای کاش یه معیاری بود واسه این که استاد بفهمه این دانشجوی فلک زده چقد خودشو واسه این امتحان پاره کرده و چقدر بلده این سوال هارو حل کنه ولی الان مغزِ افلیجش کار نمیکنه.
کاش استادا میتونستن مغز دانشجو رو بخونن
اونوقت اینجوری گوه نمیخورد به امتحانی که انقدر بلدش بودم..
تقریبا آخرین شانسم بود برای نمره درست درمون گرفتن  :(
از الان تا تولدت بیستو چهار ساعت مونده بیستو چهار ساعتی که نمیدونم قراره چجوری بگذره ولی میدونم انرژی زیادی ازم میبره اما حرف س رو باید با خودم مدام و مدام تکرار کنم، س میگفت تولدش فرصت خوبیه برای اینکه بفهمه از دستت داده واقعاراست میگه تو منو از دست دادی و حتی با تولدتم نمیتونی برم گردونی...
​​​​​​     
وقتی مشکی مد باشه،خوبه . ..
وقتی رنگ مانتو و شلوار باشه، خوبه...
وقتی رنگ عشقه، خوبه . . .
وقتی رنگ کت و شلوار باشه؛خوبه . . .
وقتی رنگ لباس مهمونی باشه،خوبه ...
اما . . .
وقتی رنگ چادر من مشکی شد . . .
بد شد!اخ شد! . . .
افسردگی میاره . . .
اون موقع . . .
بعضی آدم ها . . .
دنبال حدیث و روایت میگردن . . .
که بگن مشکی مکروهه.
یه وقتا مطالب قبلیه وبلاگمو میخونم.
بعد با تعجبی وصف ناپذیر با خودم میگم این من بودم اینارو نوشتم؟
من این همه سختی کشیدم؟
پس کو اون همه فشار؟ پس کو اون همه من دیگه تحمل ندارم‌ها؟
چقدر داغون بودم یه وقتا. همش حس می‌کردم تموم نمیشه.
بماند یه وقتا هم آدم خودش جو میده.
و داشتم به این فکر می‌کردم خدایااااا بزرگ شدن چققققدر خوبه.
چقدر خوبه که دیگه برا هرچیزی ناراحت نمیشی. برا هر چیزی زانوی غم بغل نمی‌گیری. جو نمیدی، عصبانی نمیشی.
سلام
چند روزی که دارم فکر می کنم،چرا نمیشه یه نفر پیدا کرد تا بفهمه چی میگم،سو تفاهم پیش نیاد...خوب تا دو روز دارم زمزمه میکنم به قول یه عالمی ،ماها بی صاحب نیستیم...ما امام زمان عج رو داریم..
یا امام زمان عج من که بی صاحب نیستم لطفا کمک کنید ،درست تصمیم بگیرم.
جهت فرج صلوات بفرستید لطفا
عمیقا دلم گرفته...
با شنیدن کلمه ی مامان اشکام میریزه...
سه هفته س که نرفتم خونه.
دلم خونه میخواد،ولی خونه هم که هستم دلم خوابگاه میخواد!
روحم چند تیکه شده!
از عدم دوست رنج میبرم...
کاش یکی بود،یکی که تماما مال خودم باشه.خودِ خودم!
این روزا خسته ترینم...
هیچکس پیدا نشد که باهم بریم بیرون و به مناسبت تموم شدن امتحانامون خوشحالی کنیم...شاید خیلی مسخره و بچه گونه بنظر بیاد.ولی همین موضوع دو روزه که باعث شده لحظه ای به چشمام استراحت ندم.
میتونستم امروز
عمیقا دلم گرفته...
با شنیدن کلمه ی مامان اشکام میریزه...
سه هفته س که نرفتم خونه.
دلم خونه میخواد،ولی خونه هم که هستم دلم خوابگاه میخواد!
روحم چند تیکه شده!
از عدم دوست رنج میبرم...
کاش یکی بود،یکی که تماما مال خودم باشه.خودِ خودم!
این روزا خسته ترینم...
هیچکس پیدا نشد که باهم بریم بیرون و به مناسبت تموم شدن امتحانامون خوشحالی کنیم...شاید خیلی مسخره و بچه گونه بنظر بیاد.ولی همین موضوع دو روزه که باعث شده لحظه ای به چشمام استراحت ندم.
میتونستم امروز
دلم میخواست بهش بگم کاش همه ی حماقتای عالم ختم میشد به دوزار چند شاهی، ولی استیصال تو نگاهش و فکر این که تنهایی باید جای خالی چند میلیون دوش بکشه و تازه نذاره باباش بفهمه نذاشت بگم ... ولی الان تو جایی وایسادم که دلم میخواست چندرغاز ته حسابم نبود ولی چشمای مامان میخندید، محمد سالم بود و بابا...امان از همه ی ای کاش های عالم، امان.
پ.. میگن آدمی آه و دمی ...آخ از آه این روزا.
اوایل زخم باز که میدیدم عق میزدمامروز وقتی تو اتاق عمل از روده ی مریض فیلم میگرفتم به دستام دقت کردم
نمیلرزید 
ترسیدم 
از خودم از چیزی که دارم بهش تبدیل میشم
نه که فقط تو خون دیدن
تو خیلی چیزای دیگه دستام نمیلرزه
تو تجربه کردن یه آدم ۱۲ سال بزرگتر از خودمم نلرزید
تو قهر کردن با بابا برای بیشتر از سه روز هم 
تو بی مهری کردن متقابل هم
ف همیشه بهم میگف مواظب بزرگ شدن باش
من یه جور دیگه انگار دارم بزرگ میشم اگه ف بفهمه گمونم ناراحت بشه
به آ میگم خو
همه ماها خاطره هایی داریم خاطرات خوب یا بد ولی برای من فقط یک خاطره خوب بود که مثل معجزه وقتی توی بدترین و سخت ترین موقعیت تمام عمرم اومد دنیامو رویایی کرد
واز وقتی که رفته یادم نمیاد هیچ چیزی از زندگیمو انگار همش یک خواب بوده
لطفا ناراحت نشو، دارم کاری میکنم که روح و ذهنم بفهمه که تنهاشدم و باور کنه
این کارو میکنم که بلند بشمچ
عاشقم نباش،اما بهم اعتماد کن...اعتماد از همه چی بالاتره... بالاتره از همه چی...اعتماد، مقدمه‌ی دوستیه...اعتماد، آرامشِ خاطره...اعتماد، یعنی قلب آروم...شاید دردم اینه که اعتماد ندارم...
به بشر که اعتماد ندارم هیچ،
به خالق بشر هم اعتماد ندارم... به خدا اعتماد ندارم...
چرا؟ چون حتی نمی‌دونم خدایی که می‌پرستم، همون خداییه که باید بپرستم؟ خدای من، کیه؟ اصن خدا، با من خوبه؟ یا می‌خواد چیزیو تلافی کنه؟ من از کجا باید بشناسمش؟ اصن خدا خیلی خوبه، قبول، و
انگار داری از یه جا میری ولی نمیخوای کسی بفهمه.
یواش یواش شروع می کنی به جمع کردن
یه روز بعد از حموم شونه ت رو به جای گذاشتن روی میز، میذاری توی کیف.
بعد از اینکه مثل روزمره تو ماگ ت چای خوردی، میشوریش. و به جای کابینت . میذاری توی کیف.
کتاب ت رو بعد از خوندن، به جای قفسه، میذاری تو کیف.
لباساتو می پوشی. کیف رو بر میداری.
یه کاغذ می نویسی و میچسبونی به دیوار و  بعد از نوشتن مدادت رو میذاری توی کیف.
حالا متعلقات تو، شده یک کیف.
 
:)بعد تو محبتمو کلمات قشنگمو پای هرکسی ریختم که بهش نیاز داشت...براشون وقت گذاشتم و کمکشون کردم...نگین...یه بخشی از وجودم بود که فقط پیشکش تو کردم...نمیدونم کدوم بخش...نمیدونم اسمش چیه...یه روزی میرسه که وارد یه رابطه ی دیگه میشی و چقدر میترسم از اون روز...بند بند وجودت مال منه...سهم منه...نه عروسک نیستی...آزادی و منم کاریت ندارم...اما میدونی...فقط یه مرد میتونه غیرت و ترسی که توی رگام می جوشه رو بفهمه!
والا این هایی که من میگم رو هرکس دیگه ای هم زود میفهمه ربطی به باهوشی نداره.
کسی اگه این ها رو توی کانادا توی شش ماه اول متوجه نشه به نظر من مغزش مشکل داره.
باید برگرده ایران و خودشو نشون دکتر بده (همون طور که گفتم سیستم درمانی کانادا افتضاحه و ممکنه بهش بگن تومور داری! و بیست سال ادویل بخوره و آخرش هم بفهمه که تومور نداشته و مثلا کمبود ویتامین دی داشته).
من چقدر دلم میخواست که از دو ساعت و ربعی که امروز با هم بودیم یکبار بپرسی چه خبر ؟ و وقتی میگم هیچی سلامتی ! بگی سلامتی و کوفت ، بگو چطوری اینروزا ؟ این سال‌ها؟ این سالها که اصلا ازت نپرسیدم چه خبر که واقعا بخوام بدونم چه خبر؟؟ نگفتی ولی . اونقدر گرم تعریف کردن از روزهات بودی و من اونقدر با هیجان گوش میکردم که حق داشتی همه‌ش از خودت بگی . تو میگفتی و میگفتی و میگفتی ، وسطش هم میپرسیدی تو چه خبر؟ و من ، هیچ! همیشه هیچ ، همیشه سلامتی !
پی‌نوشت : دارم
چگونه می توانید بازنشستگی بهتری برای خودتان رقم بزنید؟

دوست و مشاور بیمه ای شما هستیم.

ارائه کلیه خدمات بیمه ای از تمامی شرکتهای بیمه ای

امکان استعلام قیمت، مقایسه و انتخاب بهترین و کامل ترین پوشش های بیمه ای در سایت و اپلیکیشن بیمه خوبه

bimekhoobe.ir
    
      دخترکی راه راه قسمت اول . 

ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
واحد بالاییمون یک بچه زیر 5-6 سال داره
که میدونیم خودش نمیتونه بفهمه که انقد سروصدا نکنه..
مامان بابا که داره..:|
چرا نمیفهمن که خیر سرشون طبقه اول سکونت نمیکنن؟!!
 
از این به بعد بچه خوبی میشم
از این به بعد هرکاری که خجالت میکشیدم که نکنمشونم رو هم میکنم.
همم کامنتای اینجا رو باز میکنم..
همم میرم آدرس اینجا رو دوباره میزارم!
 
ولی نمیتونم بااون ارتباط برقرار کنم و کلا تو این راه قدم بردارم..من به اندازه کافی رفتم جلو جدا:|
 
 
کلا تجربه ثابت کرده بهم اگه درونا با یک مسئله ای درگیر هستید ، بهتره اینقدر از زوایای مختلف باهاش ور برید که بالاخره جواب پیدا بشه
اما مطمئن باشید جواب پیدا میشه. 
درسته دیگران از مشکلات تکراری ما خسته می شن، خودمون هم خسته میشیم اما ایتز اوکی ... گو آن !
مثلا خودم که یکسال با مسئله مرده بودنم ور رفتم و نوشتم و غررر زدم تا بالاخره یه نورها و نشونه هایی برام پیدا شد.
اصلا مهم نیست کسی بفهمه یا نفهمه. احتمالش خیلی کمه که خوش شانس باشید و کسی پیدا ب
یادتونه گفتم اگه به اندازه کافی نخوابم نمیتونم درس بخونم؟
دروغ گفتم مث چی
از رو شکم سیری حرف زدم
الان که مجبورما چوب میکنم تو چشمم که خوابم نبره این درسا رو به یه جایی برسونم
واسه غدد و سر و گردن که تو دو روزش کلا سه چهار ساعت خوابیدم
دیروز و امروزم حدودا روزی پنج ساعت
الانم خمااااار هی چشام میخواد بره
ولی سرعت خوندن رو می برم بالا که مغزم گوزپیچ شه خواب یادش بره تا بفهمه رئیس کیه
چگونه می توانید بازنشستگی بهتری برای خودتان رقم بزنید؟

دوست و مشاور بیمه ای شما هستیم.

ارائه کلیه خدمات بیمه ای از تمامی شرکتهای بیمه ای

امکان استعلام قیمت، مقایسه و انتخاب بهترین و کامل ترین پوشش های بیمه ای در سایت و اپلیکیشن بیمه خوبه

bimekhoobe.ir

حسین بهرامی
اونقدر درگیر کارهای زندگی میشم که کلا خود زندگی یادم میره !
اگر قرار باشه زیاد فهمیدن بشه حناق و گلوت را بگیره ترجیح میدم چند صباحی بشم گاوی در چراگاه زندگی .
گاو چی کار میکنه ؟ علف میخوره . بدون اینکه بخواد بفهمه علف چیه و گاو کیه و ...
روح وحشی
+کلا فعلا سوار قطار لحظه هستم . تا حد مرگ خودم را با کارهای زندگی خسته میکنم تا وقت نکنم به خودم فکر کنم !
سلام خدمت همه
راستش در مورد یک قضیه واقعا توش موندم و نمیدونم چه جوری باید رفتار کنم و چکار باید کنم، اول از همه بگم که بعضی ها فکر نکنن که از خود راضی ام و دارم کلاس میذارم.
آخه نه من کسی رو میشناسم و کسی هم منو نمیشناسه که برام مهم باشه و بخوام کلاس بذارم . و خدا شاهده به غیر از تو این سایت تا حالا به کسی نگفتم که بخواد زشت بشه فقط و فقط جواب میخوام و بدونم که چکار باید کنم.
چند سال پیش یه دختری از آشناهامون اون موقع حدودا 17 یا 18 ساله بودن که به من
داستان کار خوبه خدا درست کنه
داستان کار خوبه خدا درست کنه , دو گدا بودند یک بسیار چاپلوس و دیگری آرام و ساکت .
گدای چاپلوس وقتی شاه محمود و یا وزیرنش را می دید بسیار چاپلوسی می کرد و از سلطان محمود تعریف می کرد و هدیه میگرفت ولی اون یکی ساکت بود .
اون گدای چاپلوس روزی به گدای ساکت گفت چرا تو هم وقتی شاه رو می بینی چیزی نمیگی تا به تو هم پولی داده بشه.
گدای ساکت گفت: کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه؟
برای سلطان محمود این سوال پیش اومده بود،
همه ی روز خوبه همه چی عالیه و من ناراحت نیستم. همه چی خوبه تا وقتی که شب میشه سرتو میزاری روی بالشت بعد به خودت میگی : خب وقتشه دیگه بخوابم. اینجا اونجایه که تمام تلاشات برای سرپا موندن فرو میریزه و متلاشی میشی ، با خودت گرمای تنش و اصور میکنی، لبخندهاشو، به این مثفک نیکنی که الان میتونستیم با هم بخندیم و خوشحال باشیم، اینا رو که یادت میاد همه چی شروع میکنه به ترک خوردن و قلبت برای هزارمین بار صدای شکستنشو ظبط میکنه! اما الان وقتشه، این اونجایی
درست یکسال پیش همین موقع ها بود فکر کنم !
من به خاطر کنکور یک سال تموم خونه نشین شده بودم و با کتابا سرو کله میزدم !
خیلی تحت فشار بودم وبلاگم رو باز کردم و حرفایی رو زدم !
اما درک نکرد ؛ هیچ وقت
نمی دونست تو چه شرایطی بودم ؛ براش اهمیت نداشت ، اینقدر که دورش شلوغ بود و بهش خوش میگذشت و ادعا داشت که منو دوست داره !!
ولی
خدارو صد هزار مرتبه شکر
که اتفاقی افتاد (کرونا و قرنطینه گی )
درست یک سال بعد
که اونم طعم تلخ خونه موندن رو بچشه که بفهمه یعنی چی !!!! ط
روز به روز دارم بیشتر به این نتیجه می رسم که از خابگاه خوشم نمیاد و خابگاهی بودن سخته --___--
خوشبینی  و تغییر زاویه ی دید '_' و این چرت و پرتا رو که کنار بذاریم واقعن سخته
دبیرستان ک بودم واسه یک شب خابگاه بودن ذوق مرگ میشدم ولی حالا بعد از یک سال خابگاهی بودن اصلا احساس خوبی بش ندارم... گاهی وقتا خوبه ها...ولی کلا نمیارزه...
زندگی با 500 تا دختر دیگه خیلی مسخرس واقن
اونم تو یه اتاق 16 نفره
قبلنا با خودم میگفتم چقد خوب میشدا اصن جنس مذکری وجود نداشت اما ا
انگار عین سگ برای یه آدمی که هیچوقت نبوده ناراحتم
نمیدونم چه مرگمه
ترس از فراموشی دارم اینکه یه جای دور باشم‌و فراموش بشم ناراحتم نمی کنه اینکه هستم و فراموش بشم ترسناکه
اینکه این جریان کنکور،هیچ جا نرفتن و جواب همه برنامه ها ،نه نه و نه عه
دارم از یادشون میرم ،جامم دیر یا زود پر میشه،روابط جدید،آدمای تازه تر ....
من سرم درد میکنه هر روز که به هوش میام داستان همینه
بین همه چیز گیر افتادم
کارای مدرسه رو درست نمی تونم پیش ببرم ،درس خوندن و تست ز
نمی دونم صدام میاد یا نه ولی خواستم بگم اینجا خیلی خوبه.مخصوصا این آپشن پیام کوتاهش برای یکی مثل من که تمام دار و ندارش خلاصه شده تو یه گوشی نوکیا دوازده دو صفر و یه لبتاب و چند تا سر رسید و کتاب ، خیلی خوبه.یکی که تو جَمعه ، تو خونه شه ولی کولی وار و تنها زندگی می کنه. خواستم خاطره بازی کرده باشم.به یاد بوغ های مودم دیلاپ ، یاهو ، بلاگفا ، فیسبوک ، بازی فلش ، چت روم... . وبلاگا دلنشین ترن ، صمیمی ترن ، موندگارترن ، هرچند میدونم بعد دو سه روز دیگه وق
یکی از چیزهایی که به نظرم خوبه براش پول و زمان (دو منبع مهم) تخصیص بدیم، مطالعه است. اینکه مطالعه باید یک عادت بشه و سرانه مطالعه در کشور باید بالا بره و ... خیلی خوبه اما حقیر می خوام روی این موضوع تاکید کنم که به عنوان یک تخصیص منبع به این موضوع نگاه کنیم.
ادامه مطلب
متن و تکست آهنگ بهزاد لیتو به نام خوبه همه چی:
گاهی اوقات تنگ میشه دلم
تا زندگیم دوباره باهات رنگ میشه یه کم
بی تو‌ سخت میشه برم
تو‌و این شهر هر شب با سرگیجه ولم
تو بودی میگفتی همه چی خوبه
پس بگو دعواها سرِ چی بوده؟
نمیخواد باشه با منِ دیوونه
تا بازی خوبه میره بده میمونه
آره بیخی بزن به چاک
خالی نیست حتی نه یه کم که جات
برو با اون که همش بخنده باهات
توو یه چشم کنه فقط یه بند نگاهت
بی دلیل الکی گیر‌ میدادی
میدونی خودت که نیستی عادی‌
نه آخرا بود
 امروز روز تولد من است.
من ۲۴ ساله شدم، به همین آسانی.
مجرد هم هنوز هستم، مثل خیلی از بلاگران هم سنم.
و حالا از این متن به بعد:
ولادت حضرت معصومه (س) هم هست.
روز دختران هم هست.
روزتون مبارک دختر خانم های عزیز.
در کل مصادف شدن روز تولدم با ولادت حضرت معصومه(س) و روز دختر به نظرتون خوبه یا نه؟ یا...؟
به نظر من روز تولدم با روز تولد حضرت معصومه(س) یکی شده، برام خیلی خوبه.
در کل برای روز تولدم شاد و خوشحال باشید.
انتخاب نوع کیک اینترنتی با خودتون، در کل هر
احتمال صفر یعنی اینکه من دستم را ببرم توی کیسه ای که همه ی مهره هاش سیاهه و انتظار مهره ی سفید تو دستم داشته باشم  !
امید یعنی یک کار احمقانه برای گول زدن ذهن وقتی میدونی از مهره ی سفید هیچ خبری نیست .
چقدر خوبه که بپذیریم شکست خوردیم بی اونکه بگیم 
شکست یک تجربه است
هنوز هم امیدی هست
تا زندگی هست میشه تلاش کرد و امیدوار بود
چقدر خوبه که بتونیم آگاهانه دست از این مزخرفات برداریم .
 ! Just say I'm a loser and give up
روح وحشی
+ترجیح میدم یک لوزر باشم تا یک احمق خ
به نام اواز اون شب هایی که کلی با مامان حرف زدم ؛ بود.
امروز صبح رسیدم خونه و نهار رو پیش مامان جون بودم با حضور مهمون های ناخوانده ی ناخوشایند!
بعدازظهر دنبال کار های تولد و شب تولدم بود با چند روز تاخیر و البته تولد مهسا.
پارسال،فردای امروز رسیده بودم تهران ک دیدم مامان اینا اونجان و جشن گرفته بودیم و بررسی مسائل علمی میکردم بعدش تنهایی در شب!
امشب ک اومدیم خونه،بابا و محمد خوابیدن و من و مامان تو اتاق نشستیم و حرف زدیم.از خودم،مشکلاتم،دغدغه
بیمارستان که بودم روز دوم سوم که دیگه حالم سرجاش اومده بود بابا گوشی هوشمندمو واسم آورد که به مامان زنگ بزنم...
پرسیدم بهشون نگفتید چی شده؟
گفت نه میخواستم وقتی بفهمه که خودت بتونی باهاش حرف بزنی...از راه دور بیخود نگران میشد.
ساعتی نبود که بتونم زنگ بزنم بهش ولی رفتم تو اسکایپم که ببینم تو این مدت اصلا زنگ زده یا  نه...دیدم یه بار زنگ زده، فرداییشم پیام داده و کلی توش منو مورد لطف قرار داده :/// بعدم هیچی :|
نمی دونم آخه مگه من چندبار شده زنگ بزنه و
بعضی وقتا دلم میخاد فقط چارشنبه بشه و خودمو برسونم خونه و زار زار گریه کنم
مث امروز که خسته بودم و نا امید و دلشکسته
اما وقتی میرسم خونه نمیتونم گریه کنم. نمیخام مامانم بفهمه چقدر ضعیف و الکی ام
بعد میام اینجا مطلب جدیدو باز میکنم و هی میخام حرف بزنم اما همون موقع مغزم خالی خالی میشه
خدایا یادته اولش چی خواستم ازت؟ یه اتفاقی بزار تو زندگیم ک تموم شه این بی خاصیتی و بی شوقی
سلام خدمت همگی
دختری هستم که پارسال کنکور داشتم و به دلیل یه سری مشکلاتی که یکی دو ساله باهاشون دست و پنجه نرم میکنم (مشکل داشتن با پدر و مادرم، افسردگی و غیره)، تو این مدت افت تحصیلی شدیدی داشتم و کنکورم رو هم خراب کردم.
من عاشق درس خوندن بودم و هستم و همیشه سعی می‌کردم نمره هام خوب باشه و رشته ی خوبی قبول شم و آینده م رو بسازم که متاسفانه امسال نشد. یه رشته ی نه چندان خوب یه شهر دور تر از محل زندگی مون قبول شدم و ترم دوم هستم یعنی از بهمن ماه. به
من اکثر اوقات یه حالت یکنواخت دارم تو رفتارم یعنی نه خشمگینم نه خیلی خوشحال و شاد.بعضی ها مثل دخترخاله م رو که می بینم مثلا بعضی روزها شاد هستن بعضی روزها خیلی انگار سرحال نیستن اینجوری آدم می دونه فلانی الان خوشحاله یا ناراحت ولی من اینجوری نیستم یعنی می شه گفت همیشه یه جور هستم.یه بار یکی از دوستام گغت نمی دونم تو الان خوشحالی یا ناراحت.
شما کدوم رو ترجیح می دین؟یکی که اکثر اوقات یه جوره یا یکی که نمی تونه مثلا یه روز باهاش صحبت کنی ولی یه رو
فک کنم که دوم یا سوم راهنمایی بودمصبح ها خیلی زود با مینی بوس میرفتم مدرسه و ظهر هم ساعت ۳ این حدود ها برمیگشتیم با همون مینی بوس سفید و اون راننده ی مهربون...چند ماهی میشد که مامان مریض شده بود و وقتی میومدم خونه کسی نبود ک در رو باز کنه و بیاد استقبالم.خب اخه من عادت کرده بودم همش مامان باشه و در رو باز کنه!اون موقع ها مامان نمیتونست زیاد سرپا وایسه و راه بره و خیلی چیزای دیگهبعضی وقتا عمه ها و بعضی وقتا مامان جون و بابا غذا درست میکردنمنم اخه خ
آدم باید یه باباطاهر تو زندگی‌ش داشته باشه
که بهش بگه :" گلِ سُرخم چرا پژمرده حالی؟
بیا قسمت کنیم دردی که داری.
که تو کوچک‌دِلی طاقت نداری"
 
پ.ن: اهم اهم! نمیدونم الان باید چی بگم،اینو فقط بخاطره این اضافه کردم تا بگم ک من حالم خوبه:/!
فقط چشمم خورد به این جمله و گفتم چقدر قشنگ .. و خواستم با شما به اشتراک بزارم تا فیض ببرید . حالا یه جورایی هم حرف‌خودمم بودا ولی اونقدر دپرس نبودم. [ حس میکنم قبل از اینکه پستی بزارم باید با "دنیز" حرف بزنم و بگم حال
آدم باید یه باباطاهر تو زندگی‌ش داشته باشه
که بهش بگه :" گلِ سُرخم چرا پژمرده حالی؟
بیا قسمت کنیم دردی که داری.
که تو کوچک‌دِلی طاقت نداری"
 
 
 
 
پ.ن: اهم اهم! نمیدونم الان باید چی بگم،اینو فقط بخاطره این اضافه کردم تا بگم ک من حالم خوبه:/!
 
فقط چشمم خورد به این جمله و گفتم چقدر قشنگ .. و خواستم با شما به اشتراک بزارم تا فیض ببرید . حالا یه جورایی هم حرف‌خودمم بودا ولی اونقدر دپرس نبودم. [ حس میکنم قبل از اینکه پستی بزارم باید با "دنیز" حرف بزنم و ب
می‌پرسم:
- اگه بقیه بگن چرا نرفتی رشته‌ی پزشکی تا هم پول در بیاری و هم به فقرا کمک کنی، اونوقت چی؟!
رک و پوست کنده می‌گوید:
- خدا مهمه یا بقیه؟! مسئله اینه [یک شکلک قلب].
در برابر حرفش جوابی ندارم. مرا زمین می‌کوبد و دهانم را می بندد؛ هرچند که ته دلم یک «امّا آخه» ی اعتراضی باقی بماند.
- من تنها پسر خانواده م. اونا در آینده بهم حتماً نیاز دارند. دانشگاه امام صادق(ع) خوبه، هم آرمان‌هاش خوبه، هم کتابهای درسی‌اش خوبه، هم فضای معنوی‌اش خوبه، هم امکا
خیلی دلم میخواد همه چیو بزنم کنا ودوباره کنکور بدم!
اما هم حال روحیم هنوز داغونه
هم هزینه کردم برا این 3ترم
هم پول ندارم کتاب بخرم ویه جورایی از خانوادم میترسم!
حسرت پزشکی به دلم موند...
گرچه ژنتیک پزشکی هم میشه خوند با رشتم !
نمیدونم شاید از سال بعد کنار دختر خالم که میره نهم بخونم هرسال کتاباشو!
دلم میخواد قایمکی بخونم بدون اینکه کسی بفهمه!
نمیدونم چی میشه!
 
پ ن :کاش دوستی بود بشه باهاش حرف زد.قدم زد ویه دل سیر از دلتنگیات گفت...

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مدرن و جدیدترین دکوراسیون با بهترین متد روز ایران وجهان